امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

امیرعلی عشق مامان

17ماهگی

١٧ماهه شدنت روتبریک میگمامیرعلی نازم زیباترینم نگاه به چشم های معصومت لمس دست ای کوچکت گوش دادن به اهنگ صدایت   بوسه برلب های کوچکت  ودیدن خنده هایت       برایم بهترین لحظات را بوجودآورده که خوشبختی راباتک تک سلول هایم احساس میکنم خداونداشکرت که مرا زن آفریدی که زیباترین حس دنیا(مادربودن) راتجربه کنم     عکسهاروشنبه اینده میذارم ...
1 اسفند 1391

مسابقه

ماماناامیرعلی توی مسابقه زیباترین دختروپسرهای نی نی وبلاگ شرکت کرده باکد 503اگه به این ادرس برین وبهش رای بدین خیلی خوشحال میشیم نذارین امیرعلی تنهابمونه باشه ادرس http://shahrekhatere.niniweblog.com/post10.php کامنت بذارین تامنم بهتون سربزنم ممنون ...
30 بهمن 1391

سه شنبه ی پرماجرای ما

سلام سه شنبه خونه خاله سهیلاجون(دوست مامانی)بودیم عکساادامه مطلب  امیرعلی هم دوستاشودید همین که گوشی رومیبینن شکلک درمیارن اسم این اقاپسرسیدامیرمهدی هست ١سالو٩ماهشه نگاهای معناداری به هم میکردن که ناشی ازشیطونی بود این گل پسراسمش آقابنیامین هست ١١ماهشه ولی ازهردوتاشون زورش درگرفتن اسباب بازی ها بیشتربود وحالادعوابرسرتوپ گل پسرم همچین مواقعی زیادخودشودرگیر دعوانمیکنه این چهره نشانه کمک خواستنه مهدی همش شماروپس میزدماماماناهم همش سرپامواظب شماییم اینجاهم رفته بودیم سیسمونی نینی نیومده خاله سهیلاروببینیم که شیطنت میکردی ...
21 بهمن 1391

شیطونک من

امیرعلی شیطون بلاااااااااااااروببینین این امیرعلی زلزلس که رفته پشت رخت آویزقایم شده ماهم الکی میگیم امیر علی نیست اونم یه دفعه ای درمیادودالی میکنه  مهرمامانی روبرداشته والفرار              حالاهم میخوادپسش بده اومدبیرون دالیییییییییییییی   توپ بازی توی حیاط خودمون روزسه شنبه اینم روزدوشنبه بالای پشت بوم دیگه باید هرروزببرمت وگرنه واویلاست ا ...
20 بهمن 1391

هفته نامه

 عکسهای هفته ای که گذشت رومیزارم ادامه مطلب درضمن لغت نامه گل پسرم هم 80کلمه ایشده به افتخارش امیرعلی شده زلزله 10ریشتری چه کنم چه ذوقی میکنی تواین شن هادیگه اگه نبریمت واویلاست زبونشو من بخورم طناب بازی عسلم همش فکر میکنه می خوام بگیرمش اینطوری نگاه میکنه اگه گفتین امیرعلی می خوادچیکارکنه مدلی که مامانی کامپیوتروروشن میکنه ه امیرعلی طبق معمول هرهفته توی شن ها بامحمدپسر خاله من اینم ازحمومش ساعت 4.30صبح بلندشده بود نمی خوابید هنوزاذان هم نبود بردمت حموم اخه قراربودصبح ببرمت این عکس ازاخر15ماهگیته ...
15 بهمن 1391

هفته ای که گذشت

توی حیاطخونه مامانی روز 5شنبه هوا خوب بود هرچی دلت خواست بازی کردی همینکه میگفتیم امیرعلی بیاتو دستتومیبردی بالادعوامون میکردی شن پرتاب کن ماهری میشی باخاله نرگس اماده شدیم بریم سرخاک بابا جون اخه بابای من 8سال پیش توسن 36سالگی فوت کردن   ا این عکس از13ماهگی شماست رفته بودیم زعفرون جمع کنیم                   مراحل پاک کردن گل زعفران صبح که بیدارشدی تواتاقت کارتارودیدی دنبال منو بابایی میای میگی بابایی مامانی یعنی اسم کارت ها وقتی دلت واسه بابایی تنگ میشه میری به در میزنی وصداش میکنی امیرعلی درحال پیتزل خوردن سسم باید حتمابریزی عسل مامانننننننننن...
7 بهمن 1391

گریانه

پسرنازموامروزچشم زدن  خونه مامانی بودیم دستت به اینه برید من اینقدر گریه کردم                                                                           عکسارو فردا میزارم                 ...
7 بهمن 1391

جوجه کوچولو

گلم داغ روازاول دی میگی ولالا ولا اله الا الله رومیگی لا لاالا وانه یعنی یگانه بفرمایید ادامه مطلب اگه کیک وابمیوه واین طور چیزا ببینی بازنکنیم دست به کار میشی وشروع به خوردن میکنی اگه بپرسم خوشمزس میگم امیرعلی حالت بد بشه فورا خودتو میندازی اگه سی دی ببینی که دیگه سرتو به همرا لبت میندازی پایین بازی میکنی اینم وقتی توپت میره زیر میزو نمیتونی درش بیاری درازکشیدی باپات درش بیاری وقتی اماده میشی با مامانی بری توی کوچه مامانی دیدن 4تا فنچ توقفس چه قدبهت خوش میگذره وقتی میری توکوچه دوست دارم شیطونک ...
7 بهمن 1391
1