بازم قندعسل وشیرین زبونیهاش دراخر21ماهگی
سلام به همه دوستان
چندروزه امیرعلی خیلی بیشترسعی درحرف زدن داره وکلمات روزودتریادمیگیره
کلمه هاش
معصصوم که اسم عمشه واسم دوست من
اعظم که اسم خاله منه واسم دوستم
رضااسم داییشه
بزرگ
تته شد یعنی تموم شد
اووین یعنی آفرین ویه عالمه اسم
عفان ....عرفان
نندازم هرچی مربوط به فعل انداختن بشه
دیشتنگ وقتی میریم توپهای سقف اتاقشودست میزنیم میگه دیشتنگ
نمیدونم چیه
جان که به کلمه دایی وصلش میکنه میگه دایی دان
نور
هفت وهشت ونه وده ودو
اینم شعرهاوغصه های جدید
قسمت بنفش هارومن میگم قرمزهاروامیرعلی
حاجی لک لک چی چی خوردی نون قنی
کجاخوردی (روبلندی) بالا
مال من کو..نیست مووو
گربه خورده.....اگه گربروببینم سردمشومیچینم
کلاغه میگه قارقار
مامانش میگه نه ماریاماماار
باباش میگه (ولش کن) امیرعلی میگه وششش
چادرسیاه سرش کن ازخونه کن...بیرونش کن بیرون روهم میگه بیون
اسم دوازده امام رو هم میگه 5تاشویادداره بقیه روباهمکاری هم
امام اول ...علیی
امام دوم.. حسن
امام سوم...حسین
امام چهارم...تتاد
امام پنجم ..ممد
امام ششم...تادق
امام هفتم.. موسی
امام هشتم ...داییاخه اسم داییش رضاست امروزبزوررضارویادش دادیم که دوباره نگه دایی
امام نهم...نیی
امام دهم...تیی
امام یازدهم.. حسن
امام دوازدهم ...مهدی
میزاریمش روپامون میدیمش بالامیگیم
امیرعلی چیه اون بالامیگه توتوتوتو(پرنده )چی میخوره ممه ممه به تونمیده نه نه کیشش کن بره میگه تیش تیش
حالاقصه بزبزقندی
میگم یکی بودیکی نبودیک بزبز(قنیـــــــــــ )بود(ته تا)بچه داشت یکی شنگول یکی منگول یکی هم حبه(انوووول)می خواست بره (ددری) واسه بچه هاش (ممه)بیاره بهشون گفت دروواسه کسی بازنکنیناگفتن(باشه)بعداقاگرگه اومدگفت (تق تق تق)منم منم مادرتون (ممه )اوردم واستتون ایناهم گفتن نه تومامان مانیستی (دستو پاتو)نشون بده حالاخودشم نشون مید ه تندتند بعدبقیشویادنداره تاجایی که میادتوخونه می خوادبخورشون امیرعلی میگه(هااام هاااام)اخرشم میگه اتاده مرده
من دیگه میخورمش اون موقع تازه بعضی مواقع من واون گرگ وشنگول ومنگول میشیم همدیگرومی خوریموازهم فرارمیکنیم بازی موردعلاقشم الان بدوبدوکه هروقت بگیم پایه است