جمعه3خرداد
اینم ازسوم خردادکه رفتیم نزدیک باغ خونه مامانی اونجاخیلی بهت خوش گذشت منم فرداش امتحان داشتم ولی خب قولی بودکه بابایی داده بود رفتیم دیگه اونجاتوت هم خوردیم اولین باربودکه توت خوردی شما
اینم دایی علی من که رفته بالاشاخه های درختوتکون بده که بریزن پایین خانومابردارن
اینم بابای مامان من وباباحسن که شماروبلندمیکنن توت بکنی عسلی
اینم شماکه گذاشتیمت وسط درخت
اونجاهرچی که خواستی خاک بازی کردی
داشتی توی جوی اب بازی میکردی دیدم ازاین اهنه ردشدی نگاه کردم دیدم بلع مسیربرگشت هم ازاون زیرحرکت کردی مگه سربازی رفتی مامان جون
وبازهم تلاشهای بابایی برای کندن توت
خوب منتظری توته بیفته ها
اینم باباجون که داره کارتون جوجه هاتوسوراخ میکنه یکم اکسیژن بگیرن این دوتاجوجه روکه عکسشوبعدامیزارم برات دوست بابای من بود الانم باباباحسنم اشنان رفته بودی واسش شیرین زبونی کرده بودی اسم وفامیل واسم مامان وباباتوگفته بودی پرسیده بودن جوجه میگه مثل همیشه خیلی خوشکل گفتی دیک دیک دیک دیک که رفته ازمرغداریشون که همونجاست دوتامرغوگوشتی توکارتون کرده اورده داده بهت اونوقت بهش بوس دادی همچین پسرباج گیری داریم ما
اینم هنرهم روستایی های ماست که گوشه ی باغشون سبزی خوردن میکارن علاوه براونی که همیشه توی حیاط خونه های روستاهست ماهم حیاط این خونمون بزرگ باغچه داریم وسبزی بلععععع یه همچین مامان هنرمندیم من