25و26اردیبهشت
جوجه من باجوجه اش
بفرماییدادامه مطلب
...............
سلاممم.
امیرعلی وقتی می خوادبخوابه
هروقت خوابش میادچادر..مانتو..روسری وهرلباسی که ازمن باشه رومیگیره جلوبینیش بومیکنه می خوابه بعضی شباکه همونطورلباسموتومشتش نگه میداره درش میارم میزارمش همونجا گولش میزنم یعنی یه همچین مامان بدجنسیم من
فدای اون چشا بشه مامانی هنوزم هروقت خوابش میادوشیرمی خوادمک میزنه لباش این شکلی میشه
پنجشنبه خونه مامان من بودیم رفتم دم درهمسایه هاشونم بیرون بودن نوه ی یکدومشون بادوچرخه اومدتودستشم یه گنجشک کوچولوبود منم گفتم بدش به من گفت نه من گفتم اگه بابات بفهمه دعوات میکنه وگفت بیابگیرش واسه امیرعلی منم خوشحال اومدم خونه وتاوقتی امیرعلی ازخواب بیدارشدیباخاله نرگس باهاش بازی کردیم
اولین لحظه که بیدارشدودیدش بهش میگه توتو
همش نازش میکرد
طفلی مامانش حتماچی میکشیده ولی خوب اگه دست بچه هابودکه بدتربود توهم همش میگفتی ناس ناس ناززززز
گذاشتمش روشونش اول خندیدوبعدچندشش شدانداختش پایین
ا
اینم جمعه بعدازظهربودبستنی خوردی بابایی
بعدش واسه اولین بارامیرعلی روبردیم پارک اخه اینجالوازماش واسه ایناایمنی نیست ولی خیلی خوشت اومده بود همش میگفتی بایا وازهمه بیشترسرسره رودوست داشتی
ازهمینجامیخواست بره بالا