امیرعلی امیرعلی ، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

امیرعلی عشق مامان

روزمرد مبارک

چه قدردوست داشتم منم مثل همه ی دخترای دیگه شب جمعه میرفتم خونه مامانم واسه باباجونم کادومیبردم به همراه نوه اش چقدردوست داشتم وقتی میرم خونشون مامان وباباموکنارهم ببینم چیزی که سالهاازش دوریم وبرامون رویاست چه قدردوست داشتم بغلش میکردم ومیگفتم بهترین بابای دنیاروزت مبارک ولی حالا8ساله که روزپدرفقط حسرت می خوریم خدایا شکرت امسالم مثل هرسال رفتیم سرخاک وتموم اشکال نداره بابایی همینجاوتوهمین موقعیت هم بهت هدیه میدم ولی هدیه من باهدیه بقیه متفاوته اونم یک فاتحه است وخواستن ازدوستام که اوناهم واست فاتحه بفرستن همین جابازم ازمادرم تشکرمیکنم که واسه ماهم مادربوده وهم پدروازسن 31سالگی که هنوزوقت جوونی یک زنه شد پدرومادرما3تا مامانی ممنونیم...
4 خرداد 1392

مادرم دوستت دارمممممممممممممم

مادر، تو کتاب نامکتوب مرارت هایی، تو دیوان محبت هایی، تو ناب ترین واژه شعر خلوصی ؛ تو بلندترین داستانِ حماسیِ ایثاری. ای قصیده بلند عشق؛ ای عاشقانه ترین غزل؛ ای مثنوی رنج ها؛ تو بیت الغزل از خودگذشتگی هستی؛ تو قافیه احساس قلب منی؛ تو منظومه بلند فضیلت هایی تو بهترین بیت رباعی محبتی. مادر، شعر وجود تو را، واژه واژه می نوشم و رعناترین غزال غزل هایم را به سویت روانه می کنم. دو بیتی های احساسم را همراه با شادمانه ترین ترانه فصل های زندگی ام، نثار دل بهاری ات می کنم. ای بهترین شعر زندگی، روزت مبارک باد. دوستت دارم عزیزترین مادردنیا ...
11 ارديبهشت 1392

پابوس (سومین پابوس امیرعلی)

سلام دوستای گلم مافردایعنی نه تا2ساعت دیگه که صبح بشه راه میفتیم میریم مشهداخه من شبونخوابیدم وکاراموانجام میدادم  بالاخره بعدازچندوقت قول گرفتن ازشوهری موعدمقرررسیداول که واسه زیارت وپابوس آقامیریم بعدش دیدیوبازدید اقوام وبعدش هم یکمی (یکمی زیاد)خریددارم حالا برگردم میام نشونتون میدم خریدای امیرعلی روفعلاتا5روزاینده خداحافظ دلم واستون میتنگه قول میدم واسه همتون دعاکنم ونایب الزیاره باشم ازطرفتون وروبه حرم که واستادم ازطرف همهی شماولی ازبان خودم بگم السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا ...
6 ارديبهشت 1392

تربیت واموزش امیدهای فردا

وبلاگ جدیدم بانام آموزش وتربیت امیدهای فردا .............تازه ساختمش همه چیزهایی روکه لازمه مامامانابدونیم آموزش های مربوطبه رشد وغیره همه چی میارم واستون دیگه..........بهم سربزنیدولینکم کنین اونجامنتظرنظراتتون هستم درهرموردی هم که خواستین بگین براتون مطلب میزارم لینکش توی پیوند های وبلاگمه اینم لینکش                 http://amozeshvatarbeiatkodakam.niniweblog.com/   ...
1 ارديبهشت 1392

خسته نباشید

سلام ماماناخسته نباشیدشماکاراتون تموم شدمن که هنوزدرگیرم سفره روکه ازدست امیرعلی نمیتونم بچینم دریک آن توش بمب منفجرمیکنه تخم مرغاروهم امشب رنگ میزنم مثلاامروززودبیدارشدم کاراموانجام بدم انشاالله که تموم بشه شوهری هم که وقت سرخواروندن هم نداره کی میتونه توقع کنه که بیادکمک من خودشم بس که کارداشت بعدنمازاصلاخوابش نبردمنم از5بیدارم ولی حسش نبودازجام بلندشم .من هرسال تالحظه سال تحویل هم کاردارم نمیدونم چرا.....
28 اسفند 1391

تبریک به عشقم

بفرماییدادامه مطلب   پسرم هم میگه٤ سال گذشت مامانی           همسرعزیزحسن جان   ٢٤اسفندماه چهارمین سالگردیکی شدنمونروبهت تبریک   بابت همه زحمت هایی که میکشی وکشیدی که   زندگیمون روبهتروشیرین ترکنی ازت ممنونم   این دومین سالگرده که همراه نینی مون داریم   خدایاواسه دوتاعشقم آرزوی سلامتی میکنم   دوستتون دارم اندازه همه ی دنیا..........    ما٢٤اسفندسال ٨٧مصادف بامبعث رسول اکرم جشن عروسی گرفتیم   که نوروز٨٨روتوخونه ی خودمون باشیم نورو...
25 اسفند 1391

خونه تکونی

بفرمایید درددلاموبخونین فکرکنم همگی همدردیم درانجام کارای کوزتی خدایی خوب بودچیزیم نشدافتادم ازپله هاوگرنه الان این شکلی بودم تواون عکس ششمی ازپست هفته دوم 18ماهگی لوازم برقی هارودیدین سیماشونومیکشه بیرون نزدیکه بیفته که من میرسم وگرنه همه هوارمیشن سرش وقتی میام پای کامپیوترقول میده دست نزنه ولی کلا3دقیقه است بعدوحشت زده میشی ازدیدن میزکامپیوتر همشم میگه مامانی....مامانی.....مامانی سرسام میگیری اندازه 5تابچه میچزونتم امروزمیرم خونه مامانم وتا5شنبه شب نیستم شایدبریم شیرنی درست کنیم کارای خونه تکونی هم هنوزمونده سرویساروضدعفونی نکردم بخش چندش آورخونه تکونی چرخ خیاطیمونم خرابه بایددرستش کنیم یه عالمه کاردارم باهاش باغچمونم هنوزسبزی نک...
22 اسفند 1391