امیرعلی عشق مامان

26 ماهگی روزشیرخوارگان حسینی هرچندشیرخواره نبودی رفتیم        27ماهگی فدای خوابیدنت بشم عزیزمممممممممم این ماه یعنی اذرماه ماه جمع اوری زعفرون هاس اینجاهم سرزمین هاییم         اینم سرگل زعفرون قبل از خشک شدن یه غروب زیبااااااااا   پسرتازه ازخواب بیدارشده ی خوش اخلاق من مامانی میگه اصلابه خودت نرفته توهنوزم که هنوزه هروقت ازخواب بیدارت میکنن طلب کاری   حاضر واماده براخوردن کاپ کیک     اینم کاپ کیک ها همونکیک فنجونی که خیلی هم خوشمزس وبرای مامانای تنبلی که حوصله ندارن فر...

 سلام به پسرنازم  شرمندتم که اینقدردیر وبلاگتواپ کردم عزیزم ببخش خیلی سرم شلوغ بود کلاسها امتحانات وفعلاهم  عروسک های نمدی که خیلی دوسشون داری وهرچیزی  که برات درست میکنم کلی ذوق میکنی همچین مامان هنرمندی داری خب بریم از25ماهگیت بگیم که خیلی وقته چیزی ننوشتم داره کم کم یادم میره وبلاگ نویسی اولین اتفاق این ماه که بد هم بود خوردن شمابه پله بود  وزخمی شدن لبت که برای همیشه جاش موند ومن هربارنگاش  میکنم اعصابم بهم میریزه وکلی غصه میخورم   به موهای ژولیدش نگاه نکنین دوتان  لبات تاچندروزورم داشت   اینجاهم داری به همهی حیون هات باهم اب مید...